۞۞ تمنای وصال ۞۞
۞۞ تمنای وصال ۞۞
عمری گذشت و راه نبردم به کوی دوست०॰˛¸¸˛॰●●॰˛¸¸˛॰مجلس تمام گشت و ندیدم روی دوست

بررسی ادله عقلی اثبات وجود امام زمان(عج)


● بررسی مذاهب موجود

با توجه به این مقدمات, باید مذاهب موجود در جهان اسلام را بر مبنای قانون سیر و تقسیم بررسی كنیم و دیدگاه های آن ها را درباره ی امام و خلیفه ی پیامبر مطالعه كنیم.

الف) فرقه های اهل سنت

جمعی از مسلمانان قائل به امامت اند; اما قائل به امامت معصوم نیستند. اصل لزوم عصمت این نظریه را باطل می كند; البته جای این سخن هست كه برگردیم و درباره ی ادله ی عصمت بحث كنیم; ولی بحث مربوط به امام غایب و امام عصر, از مباحث امامت خاصه است. همان گونه كه گفتیم مباحث امامت عامه بر مباحث امامت خاصه تقدم دارد. اگر در باب نبوت پیامبر اسلام(ص) یا حضرت موسی یا حضرت عیسی(علیهماالسلام) كه نبوت خاصه است سخن بگوییم, اصل ضرورت نبوت را قبلا پذیرفته ایم. اگر كسی نپذیرفت, باید یك قدم به عقب برگردیم و نبوت عامه را بحث بكنیم. پس همه ی مذاهب اهل سنت كه به امامت غیر معصوم قائل اند, بر اساس اصل عصمت امامت, آن اشخاص نمی توانند مصداق آن امامی باشند كه باید ویژگی عصمت داشته باشد.

ب) فرقه های تشیع

در درون مذهب شیعه و در خانواده ی تشیع مذاهبی به وجود آمده است; كیسانیه, زیدیه, ناووسیه, واقفیه, اسماعیلیه و اثنا عشریه. البته من فقط مذاهب عمده را برشمردم. برخی از صاحبان ملل و نحل فرقه های بسیاری برای شیعه ذكر كرده اند ولی این اقوال مبنای استواری ندارد. مرحوم علامه ی طباطبایی در كتاب شیعه در اسلام می فرماید: اگر خواسته باشیم مذاهب یك آیین را بررسی كنیم, باید محور را ببینیم. امامت محور تشیع است. مذاهب و فرق شیعی اگر در محور امامت اختلافی دارند, ملاك مذهب خاص و فرقه ی خاص می شود.

كیسانیه كسانی اند كه به امامت محمد حنفیه قائل شدند و امامت امام زین العابدین(ع) بعد از شهادت امام حسین(ع) را نپذیرفتند و معتقدند كه محمد حنفیه زنده است و این همان امام موعود است كه زمانی قیام خواهد كرد. از نظر ما, عقیده ی كیسانیه باطل است; چرا كه اولا, محمد حنفیه معصوم نیست; بنابراین شرط عصمت را كه برای امامت لازم است, ندارد و تخصصا از امامت خارج می شود. ثانیا محمد حنفیه ادعای امامت نكرده است. فرقه ی كیسانیه خود را منسوب به محمد حنفیه می كنند; گرچه داستانی به نام احتجاج نقل شده كه محمد حنفیه و امام زین العابدین(ع) در كنار حجرالاسود احتجاج كردند و حجرالاسود بر امامت زین العابدین(ع) شهادت داد; ولی به نظر می رسد این صحنه, تدبیری بود برای نشان دادن بطلان عقیده ی كسانی كه گمان می كردند محمد حنفیه امام است. خود محمد حنفیه چنین ادعایی نداشت. شخصیتی است كه امام حسین(ع) او را معتمد خود در مدینه قرار می دهد و به سفر مكه می رود. وانگهی نصوصی كه خلفای دوازده گانه را مشخص كرده است, باطل كننده ی این عقیده خواهد بود. بنابراین, كیسانیه از جرگه ی شیعه امامیه خارج شدند.

زیدیه نیز گروهی اند كه زید فرزند امام زین العابدین(ع) را امام می دانند. عقیده ی آن ها اجمالا این است كه امام باید زاهد باشد, هاشمی و فاطمی باشد, شجاع, عالم و مشهر بالسیف باشد; یعنی اهل تقیه نباشد. بر این اساس امام زین العابدین(ع) را امام علم و زهد می دانند; نه امام جهاد.

گفتنی است كه اینان, امامت را به جناب زید نسبت داده اند. زیدی كه امام صادق(ع) برای او دعا می كند و در شهادت او گریه می كند, چنین شخصیتی امكان ندارد ادعای امامت كرده باشد. در این صورت, مورد عنایت امام صادق و امام باقر(علیهماالسلام) قرار نمی گرفت. با توجه به این دو دلیل, مذهب زیدیه نیز باطل است.

ناووسیه نیز كسانی بودند كه امام جعفر صادق(ع) را آخرین امام می دانستند و معتقد بودند كه ایشان از دنیا نرفته و زنده است و زمانی بازخواهد گشت و در واقع, مهدی موعود اوست. اینان شخصی را امام می دانند كه معصوم است. از این نظر موقعیت شان با زیدیه و كیسانیه متفاوت است. اما ادله و شواهد روشن مربوط به شهادت و وفات امام جعفر صادق(ع) به عنوان یك واقعیت مسلم تاریخی و هم چنین احادیثی كه درباره ی امامان دوازده گانه است, این عقیده را باطل می كند.

واقفیه نیز كسانی اند كه امام موسی كاظم(ع) را آخرین امام می دانستند. اینان نیز همانند ناووسیه اند.

اسماعیلیه كسانی اند كه اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق(ع) را امام می دانند. مسئله بر این ها مشتبه شده; چون اسماعیل بر خلاف چیزهایی كه بعضی وقت ها گفته می شود و نسبت هایی كه به ایشان داده شده, شخصیت پرهیزگار و شایسته ای بوده است. احترام امام جعفر صادق(ع) به ایشان و بزرگی سن ایشان باعث این شبهه شد و عده ای گمان كردند كه اسماعیل جانشین امام صادق(ع) است; ولی اسماعیل در زمان خود امام صادق(ع) از دنیا رفت و بعد هم امام صادق(ع) برای این كه شبهه زدایی كند, چند بار تابوت و جنازه را زمین گذاشت و روی جنازه را كنار زد و به مردم نشان داد كه او از دنیا رفته است.

البته عده ای هم مرگ اسماعیل را قبول كردند و گفتند امامت به فرزندش محمد بن اسماعیل منتقل شده است. بهره, مستعلیه, دروزیه, فرقه های باقی مانده از اسماعیلیه در عصر ما هستند. نه اسماعیل, نه محمد بن اسماعیل و نه افراد دیگر, معصوم نبودند و بنا به دلایل پیش گفته, از فرقه های باطل اند; وانگهی مرگ اسماعیل یك واقعیت تاریخی است.

● نتیجه ی بررسی

بنابراین با استفاده از قاعده ی سبر و تقسیم, فقط شیعه ی دوازده امامی باقی می ماند كه عقیده دارد در عصر ما امام لازم است; آن هم امام معصوم كه مصداق آن حضرت حجت بن الحسن العسكری(علیهماالسلام) است.

مسلمانان اجماع دارند بر این كه حقیقت و حق از امت اسلامی خارج نیست; نه در مسیحیت است و نه در یهودیت و نه در فرقه ها و آیین های دیگر. و این حقیقت, نمی تواند در مذاهب دیگری غیر از شیعه باشد; چرا كه این مذاهب با توجه به مواردی كه یاد شد, در مسئله ی امامت راه صواب را نپیموده اند.

غیر از شیعیان دوازده امامی, عقاید دیگر مذاهب اسلامی با ضوابط و معیارهایی كه در امامت عامه گفتیم مطابقت ندارد. باز هم تإكید می كنم كه بحث ما در امامت خاصه است و امامت خاصه متفرع بر امامت عامه است. ما در امامت خاصه سخن می گوئیم; امامت عامه مفروغ عنه است و در این مسئله, اصل موضوع ما حساب می شود. با توجه به مباحث امامت عامه كه گفتیم و با توجه به این قاعده كه حق, از امت اسلامی خارج نیست, نتیجه می گیریم كه حق منحصر در شیعه ی دوازده امامی است.

برهان سبر و تقسیم می گوید در مذهب تشیع این امامت با این ویژگی های خاص وجود دارد. در مذهب تشیع ادله و شواهدی وجود دارد بر این كه مصداق امام را معین می كند. اخبار تولد و ولادت حضرت(عج), مشاهده شدن آن حضرت در زمان پدر, مشاهده و ملاقات آن حضرت توسط افراد بسیاری بعد از شهادت امام حسن عسكری(ع) در عصر غیبت صغرا, و ملاقات ها و مشاهداتی كه در عصر غیبت كبرا صورت گرفته, مجموعه ی شواهدی هستند كه مصداق معین را نشان می دهند كه وجود مقدس حضرت مهدی ـ ارواحنا فداه ـ خواهد بود.

● سخن پایانی

پایان بخش سخنم جمله ای از امیرمومنان است كه فرمودند:

اللهم بلی! لا تخلو الارض من قائم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بیناته ... ;

خدایا آری! زمین از برپا كننده ای كه جانشینی خدا را به دست گرفته است, خالی نمی ماند كه این حجت یا نمایان و آشكار است و یا ترسیده و پنهان. مبادا كه حجج و گواهی های خدا تعطیل شوند... .

تا خدا خدایی می كند, تا این زمین برپاست و بشر در آن زندگی می كند, حجت خدا باید باشد. این حجت یا ظاهر و شناخته شده است یا خائف و مغمور. برای این كه حجت های الهی و بینات احكام الهی باطل نشود.

این, اصلی است كه مقتضای الوهیت الله است. منظور امام علی(ع) این است كه ظلم باعث می شود حجت خدا پنهان شود. ابن ابی الحدید درباره ی این عبارت می گوید:

... هذا یكاد یكون تصریحا بمذهب الامامیه ... الا ان اصحابنا یحملونه علی ان المراد به الابدال ... الذین وردت الاخبار النبویه عنهم انهم فی الارض سائحون ... ;(

... این جمله ای كه امیرالمومنین(ع) فرموده است تصریح به مذهب امامیه دارد ... اما اصحاب معتزلی ما این جمله ی امام را حمل می كنند بر ابدال ...( اخبار نبویه داریم كه این ها در زمین در حال گشت و گذارند و وجود دارند... .

... فمنهم من یعرف و منهم من لا یعرف و انهم لا یموتون حتی یودعوا السر و هو العرفان عند قوم آخرین ... ;

... برخی شناخته می شوند و برخی دیگر شناخته نمی شوند, و آنان از دنیا نمی روند مگر این كه راز را كه همان شناخت است, پیش مردمی دیگر می سپارند ... .

ما هم قبول داریم این را كه كسی هست و باید باشد, ولی مقام او مقام قیادت و امامت و خلافت به آن معنای مصطلح كلامی نیست; بلكه مقام ابدال است.

این سخن ابن ابی الحدید یك اشكال دارد و آن این است كه همان گونه كه امام علی(ع) فرمود: برخی از قرآن برخی دیگر را بیان می كند:

... ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض ... ;

... (قرآن) بخشی از بخش دیگر سخن می گوید و به هم دیگر گواهی می دهد ... .

نهج البلاغه نیز همین گونه است. باید ببینیم مراد حضرت از این حجت چیست؟ رجوع می كنیم به خطبه ی اول نهج البلاغه امام(ع) در این جا فرموده است:

... و لم یخل الله سبحانه خلقه من نبی مرسل او كتاب منزل او حجه لازمه او محجه قائمه ... ;

... خدای سبحان, خلق خود را از پیامبری فرستاده یا كتابی فرود آمده یا حجتی لازم شده و یا راه راست بر پا شده, خالی نگذاشته است ... .

بحث, مربوط به نبوت است. این حجتی كه امام مطرح می كند, در حد و ردیف نبوت است. نه آن چه به عنوان قلب و مرشد از آن یاد می شود.

حال سوال این می شود كه اگر فلسفه ی وجود امام این است كه حجت ها و بینات باطل نشود كه مشعل هدایت برای جامعه باشد, پس فلسفه ی غیبت امام چیست؟ باید بگوییم این سوال بعد از اثبات وجود امام معصوم مطرح می شود, بحث كنونی ما درباره ی اثبات وجود امام معصوم است. حال كه ضرورت وجود امام معصوم ثابت شد, مسئله ی فلسفه ی غیبت امام مطرح می شود. كه باید در نوبت و مناسبتی دیگر به آن بپردازیم.

والسلام علیكم و رحمت الله و بركاته

● رسیدگی به كار مردم

ارخص نفسك و اجعل مجلسك فی الدهلیز واقض حوائج الناس;

خودت را (برای خدمت) در اختیار مردم بگذار ومحل نشستن خویش را در ورودی خانه قرار بده , و حوایج مردم را برآور.

از سخنان امام زمان (عج)

كتاب فرمایشات حضرت بقیت الله, ص ۱۷۰

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: امام زمان, امام عصر, حضرت مهدی, صاحب الزمان, انتظار, فرج, ظهور, غیبت, گشایش, گل نرگس, قنبر غلام علی, ضرورت طرح مباحث مهدوی, نیاز به امام , ادله عقلی, احساس نیاز,
نوشته شده در تاريخ جمعه 25 مرداد 1392 توسط قنبر